معلم عزیز روزت مبارک باشد
هنوز تو را نمی شناسند؛ هنوز، هیچ اندیشه ای سکوت قله رازناکت را نشکسته است و هیچ نگاهی دامنه های دوردستت را فتح نکرده است؛ هنوز دریانوردان دریادل اندیشه حتی چندگامی از ساحل اقیانوست فاصله نگرفته اند وهنوز که هنوز است با همه یافتن ها، هربار تهیدست تر از پیش وعطشناک تر از قبل ناتوانی خویش را از یافتن گوهر وجودیت به اعتراف می ایستند.
... تو چه هستی که همه و همه از کوچک و بزرگ، پیر وجوان می شناسندت و می ستایندت.
ایثار، اخلاص، تلاش، فداکاری، صداقت، سادگی و خستگی ناپذیری وداشتن اراده ای وسیع از صفاتی است که فقط و فقط در روح وسیع تو می گنجد. تویی که روح بزرگ و اراده شکست ناپذیرت هیچگاه بر نشیمن گاه خستگی تکیه نخواهد زد.
جز تو چه کسی را می شناسیم که در مقابل تمامی سعی و تلاشش فقط و فقط در انتظار لبخند خدا باشد و هر روز فقط این دغدغه را داشته باشد که چه بگوید و چه بیاموزد و چگونه بیاموزد!
¤ ¤ ¤
... یک هفته تجلیل از او هرگز کافی و شایسته نیست، بلکه باید او را ستود و با دعایی سبز بدرقه نمود؛ هرچند در هفت آسمان هر روز، هفتاد هزار فرشته دعایش می کنند.
مباد در هیاهوی جشن و شادیها یاد آن عزیز سفرکرده- اسوه قبیله قلم و قلب- فراموش شود چرا که بازیافت اندیشه و روش و سیره و تفکر اوست که به معلم امروز می آموزد که باید بود، باید رفت و باید ماند...
¤ ¤ ¤
این هفته با تمام لحظه ها و ثانیه هایش بر همه معلمان سختکوش تهنیت باد.
سلام
وبلاگ جالبی داری میخواستم نظرت را راجع به وبلاگم بدی اگه دوست داشتی با هم تبادل لینک هم بکنیم
یا علی
بای
تبلیغ باشه یا تبلیغ نباشه ؟!؟
سلام با بلاگت کلب حال کردم میشه لوگو من بزاری در بلاگت مرسی
ایران امروز ما نیازمند وجود انسان های عاشقی است که از مدرسه عشق فارغ التحصیل شده باشند. البته مدرسه عشق مدرسه ای نیست که بتوان آدرس و شماره تلفن آن را در صفحات نیازمندی های روزنامه ها پیدا کرد یا آگهی های رنگ و وارنگ آن را بر سینه دیوارهای شهر دید. این مدرسه در عین حال که به نظر می رسد گم و گور شده و دیگر هیچ نشانی از آن در دست نیست، همواره زنگ هایش را به صدا در می آورد و در کلاس هایش را به روی انسان های کنجکاو و جست وجوگر باز می کند و آموزگارانش را به پای تخته می فرستد. درس های این مدرسه چنان روان و شیرین و پرجاذبه است که هر فارغ التحصیل آن خود به صورت مدرسه ای در می آید و در هر گامی که بر می دارد و درهرحرفی که به زبان می آورد هزاران هزار درس به اطرافیانش عرضه می دارد.
شناختن این آدم ها چندان هم سخت نیست، کافی است کمی دقت کنیم و رفتار و گفتار دیگران را زیر نظر بگیریم. حتی با نگاهی گذرا هم می توان دسته ای از آدم ها را از دسته ای دیگر تشخیص داد: آدم هایی هستند که حتی در برخورد و ارتباطی ساده و مختصر هم، حسی از زیبایی و شیرینی زندگی را به شما انتقال داده و گرمی امیدواری و آرزومندی را در وجود شما می دوانند. این آدم ها فارغ التحصیل مدرسه عشق هستند، در حالی که دیگرانی هم هستند که حتی وقتی که به صورت رهگذری ساکت و خاموش از کنار شما عبور می کنند، حسی از سردی و تلخی مرگ را در جسم و جان شما می پراکنند! اینان فارغ التحصیل مدرسه نفرت هستند!