بیا امام زمان



... دیده از من پنهان نکن , هرچند می دانم که چشم های بسیاری تو را جسته اند و نیافته اند. چه بسیار دیدگانی که به پای تو برخاک افتاده اند و سر بر تراب گذاشته اند.
بیا ببین که موریانه غربت با چارچوبه دلمان چه می کند.
بیا ببین که تنهایی , چگونه جانمان را می کاود و چنگ بر جگرمان می زند.
بیا ببین که سوز بی کسی در برهوت غربت , چه بر سر این نهال نازک وجود می آورد.
... بیا امام زمان که تنها دستهای تو می تواند مرهم دلهای شکسته مان باشد.

نظرات 4 + ارسال نظر
میکرون شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:47 ب.ظ http://micron.blogsky.com

سلام
می خواستم نظر شما را در مورد تبادل لینک و لوگو بدانم ؟

[ بدون نام ] شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:53 ب.ظ

سلام

کریم شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:03 ق.ظ http://www.jahanshahr.persianblog.com

مدرسه عشق نمی خواهد بساط شعرخوانی راه بیاندازد و شما را به شرکت در مشاعره ای بی پایان فرابخواند، بلکه می خواهد دریچه ای به روی طراوت و لطافت زیبایی های زندگی بگشاید و بگوید: حتی در عمق بدبختی ها و بیچارگی ها هم می توان به دنبال کورسویی از گرمی و روشنی امیدواری ها گشت! مگر نشنیده اید؟ بارها و بارها از این و آن شنیده اید که فلانی چه مرگ راحت و سریعی داشت! حتی شنیده اید که گفته اند فلان کس چقدر زیبا و آرام مرد!! انسان حتی در مرگ و نیستی هم به دنبال کشف زیبایی های زندگی است!

بلی، ظاهرا مرگ و زندگی در تعارض و تناقضی وحشتناک، پیوسته در حال جنگ و ستیزی هستند که سرانجام آن از پیش معلوم است: مرگ، پیروز جاودانی این میدان نبرد نابرابر است!

اما این فقط ظاهر قضیه است، چنانکه گفته شد انسان با کشف زیبایی های مرگ- در واقع به جنگی دوباره با مرگ و نیستی برخاسته است! فکر نمی کنید بازنده نهایی چنین مرگی، فقط و فقط خود مرگ خواهد بود؟! این انسان که قادر است حتی از تلخی و تاریکی مرگ هم شکوه و جلال جاودانه ای بیافریند و هزاران حماسه و شعر و سرود بسراید، آیا ممکن است که در برابر نیستی و تباهی مرگ ازپای در بیاید؟

نه، به هیچ وجه! میلیون ها و میلیارد ها سال است که داس مرگ همچون صاعقه ای آتشین بر پیکر زندگی فرود می نشیند و هزاران هزار انسان را به کام مرگ می فرستد، اما زندگی همچنان پا بر جاست و بازهم صدای هلهله و هیاهوی کاروان های عروسی خیابان ها را پر کرده است و گریه های شادی بخش نوزادانی که هنوز چند لحظه ای از تولدشان نگذشته است، زایشگاه های شهر را به شوق آورده است!!!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 08:05 ب.ظ

سس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد