... دیده از من پنهان نکن , هرچند می دانم که چشم های بسیاری تو را جسته اند و نیافته اند. چه بسیار دیدگانی که به پای تو برخاک افتاده اند و سر بر تراب گذاشته اند.
بیا ببین که موریانه غربت با چارچوبه دلمان چه می کند.
بیا ببین که تنهایی , چگونه جانمان را می کاود و چنگ بر جگرمان می زند.
بیا ببین که سوز بی کسی در برهوت غربت , چه بر سر این نهال نازک وجود می آورد.
... بیا امام زمان که تنها دستهای تو می تواند مرهم دلهای شکسته مان باشد.
سلام
می خواستم نظر شما را در مورد تبادل لینک و لوگو بدانم ؟
سلام
مدرسه عشق نمی خواهد بساط شعرخوانی راه بیاندازد و شما را به شرکت در مشاعره ای بی پایان فرابخواند، بلکه می خواهد دریچه ای به روی طراوت و لطافت زیبایی های زندگی بگشاید و بگوید: حتی در عمق بدبختی ها و بیچارگی ها هم می توان به دنبال کورسویی از گرمی و روشنی امیدواری ها گشت! مگر نشنیده اید؟ بارها و بارها از این و آن شنیده اید که فلانی چه مرگ راحت و سریعی داشت! حتی شنیده اید که گفته اند فلان کس چقدر زیبا و آرام مرد!! انسان حتی در مرگ و نیستی هم به دنبال کشف زیبایی های زندگی است!
بلی، ظاهرا مرگ و زندگی در تعارض و تناقضی وحشتناک، پیوسته در حال جنگ و ستیزی هستند که سرانجام آن از پیش معلوم است: مرگ، پیروز جاودانی این میدان نبرد نابرابر است!
اما این فقط ظاهر قضیه است، چنانکه گفته شد انسان با کشف زیبایی های مرگ- در واقع به جنگی دوباره با مرگ و نیستی برخاسته است! فکر نمی کنید بازنده نهایی چنین مرگی، فقط و فقط خود مرگ خواهد بود؟! این انسان که قادر است حتی از تلخی و تاریکی مرگ هم شکوه و جلال جاودانه ای بیافریند و هزاران حماسه و شعر و سرود بسراید، آیا ممکن است که در برابر نیستی و تباهی مرگ ازپای در بیاید؟
نه، به هیچ وجه! میلیون ها و میلیارد ها سال است که داس مرگ همچون صاعقه ای آتشین بر پیکر زندگی فرود می نشیند و هزاران هزار انسان را به کام مرگ می فرستد، اما زندگی همچنان پا بر جاست و بازهم صدای هلهله و هیاهوی کاروان های عروسی خیابان ها را پر کرده است و گریه های شادی بخش نوزادانی که هنوز چند لحظه ای از تولدشان نگذشته است، زایشگاه های شهر را به شوق آورده است!!!
سس